چرا پیام نور؟ این پرسشی است که اغلب بعد از مشاهده سوابق تحصیلی و پژوهشی ام از من می پرسند. پاسخ این سؤال، بیشتر جنبه شخصی و خصوصی دارد و به اوضاع و احوالم در سال 84 باز می گردد؛ اما واقعیت این است که همین بخش از سوابقم گاهی به معضل بزرگی تبدیل می شود. فرصتهای زیادی را به دلیل این انتخاب از دست داده ام، بدون آن که واقعاً چنین هزینه هایی در آن زمان، قابل پیش بینی بوده باشد. اساساً مگر در این سرزمین، چه چیز قابل پیش بینی است؟

برای این که کم کم از شر این پرسش خلاص شوم، تصمیم گرفتم یک بار دیگر در آزمون کارشناسی ارشد شرکت کنم! به عنوان یک شبه هیئت علمی، به عنوان یک مدرس مدعو دانشگاه اصفهان، به عنوان یک دانش آموخته دکتری دانشکده حقوق و علوم ی دانشگاه تهران، این چالش برانگیزترین و جسورانه ترین تصمیم ممکن بود. به ویژه از آن جهت که دیگر فرصت خواندن حقوق مدنی، آیین دادرسی کیفری و حقوق جزا و بعضی درسهای دیگر را نداشتم. بنابراین تصمیمم را تقریبا از همه پنهان کردم. با توجه به این که قبلاً مدرک هرچند علی الظاهر درجه 3 کارشناسی ارشد در حقوق بین الملل را داشتم، این بار به دنبال تحصیل در رشته حقوق بشر بودم. ریسک این تصمیم از این جهت بیشتر می شد که این رشته از مجموعه حقوق، کمترین ظرفیت را میان دانشگاه های دولتی دارد. بنابراین با یک مداد و پاک کن قرضی و با عینک دودی – که مبادا شناخته شوم! – پا به دانشگاه صنعتی اصفهان گذاشتم تا در کنار دانشجویانم آزمون بدهم. شکر خدا موقعیت صندلی ام در سالن آزمون، اجازه می داد بیشتر از دیده ها پنهان شوم. در اولین فرصت از جلسه بیرون جستم تا کسی مرا نبیند! غرض از نگارش این چند سطر این نیست که بگویم چه رتبه ای به دست آوردم، که خدا را شکر با رتبه اول روسفید شدم؛ بلکه میخواهم به چند موضوع مهم و نوعی دیگر اشاره کنم.

نخست این که فردی با وضعیت مشابه من، بیشتر بنا به ملاحظات شکلی مرتبط با مدرک تحصیلی در این آزمون شرکت کند، نشان می دهد یک جای کار – مثل بعضی جاهای دیگر – در این نظام آموزش عالی می لنگد. یا نباید به من اجازه داده می شد در آن دانشگاه شرکت کنم و یا باید تمام زیرمجموعه وزارت علوم و غیر آن، به آن نیز به چشم دانشگاهی مثل دیگر دانشگاه ها بنگرند و تمرکز خود را به جای دانشگاه محل تحصیل به سوابق افراد معطوف کنند. نمیدانم چند نفر از دانش آموختگان کارشناسی ارشد دانشگاه های سطوح بالاتر هستند که در دوره ارشد خود این حجم از مقاله علمی – پژوهشی، علمی – ترویجی و کنفرانسهای ملّی و بین المللی ارائه می کنند. اما اگر بنا بود دانشگاه محل تحصیل معجزه کند، این رقم باید نزدیک به 100 درصد می بود! واقعیت این است که دانشگاه محل تحصیل، فقط یک عنصر از مجموعه سوابق افراد است و نه همه آن.

دوم این که هر شخصی ممکن است در مسیر زندگی خود وضعیتهای گوناگونی را تجربه کند، تصمیمات اشتباهی بگیرد یا حتی راه کج برود! آیا ساختارها نباید فرصت تصحیح را پدید بیاورند؟ هر چند در مورد من شاید این تصمیم در آن مقطع، اشتباه هم نبود و با ملاحظاتی که حاجت به بیان آنها نیست، مناسب ترین تصمیم نیز محسوب می شد. اگر ساختار اجازه تصحیح ندهد، بازگشت به مسیر گذشته و شروع دوباره گاهی ممکن نیست. در وضعیت حاضر احتمالاً نشستن در کلاسهایی که در موقعیت های دیگر، خود در مقام مدرس آنها هستم، وجه دوگانه کمیک-تراژیک دارد و به هیچ وجه طبیعی نیست اما باید آن را پذیرفت و پشت سر گذاشت چون ساختارهای موجود، روش دیگری را نمی شناسد. (وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم/عمری که بی حضور صراحی و جام رفت)

سوم این که در روزهای انتخاب رشته کارشناسی ارشد شدیداً توصیه میکنم حتی الامکان از انتخاب دانشگاه پیام نور پرهیز کنید؛ مگر در صورت اشتغال به کار. این پرهیز را در مقطع کارشناسی، جدی تر بگیرید. درست است که دانشگاه محل تحصیل معجزه نمی کند اما فضا و فرصت مناسب تر برای آموزش، تعاملات علمی و حرفه ای و برچسب نوع دانشگاه را در نظر داشته باشید.

چهارم این که هر توفیق و کامیابی در زمان خود خوشایند و دلچسب است. این رتبه و صدها بهتر از آن دیگر در من شوقی نمی انگیزد. بیشتر از دیدن موفقیت دانشجویان خوشحال می شوم تا خودم. این هم درس دیگری است که پس از این رویداد با خود مرور خواهم کرد.

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها